کنایه سعید حجاریان از اصلاح طلبان در جستجوی مکان / زمینه سیاسی ما پادگان پلیس است / اصلاح طلبی از قبل متوقف شده است

[ad_1]

شما می توانید مصاحبه عمیق با سعید حجاریان ، عضو جبهه مرکزی مشارکت و یک فعال سیاسی را بخوانید.

**********

* آقای حجاریان! از سال گذشته ، شما تحلیلی از انتخابات را در قالب چندین یادداشت و توییت ارائه می دهید. اظهارات خاص شما در مورد این انتخابات چیست؟

همانطور که اشاره کردید ، من در چند مقاله از سال گذشته در مورد انتخابات ریاست جمهوری چند نکته گفتم. بخشی از داستان در مورد رویارویی دولت با صندوق های رای بود. من اعتقاد داشتم که دیدگاه توتالیتر تمایل به از بین بردن مردم دارد و صریحاً در این باره نوشتم ، نگران برگزاری انتخابات نباشید ، گزینه مورد نظر را خود نصب کنید! در زمینه های دیگر ، من اشاره کردم که در اصل ، نامزدهای ریاست جمهوری به دنبال جلب رضایت گروههایی هستند که در اصل ، نمایندگان واقعی جامعه کثرت گرایانه ما نیستند ، در نتیجه زمینه حذف بسیاری از بخشها فراهم می شود. اما در فوریه 2016 ، در یادداشتی نوشتم: “قبل از سال انتخابات ، ما 1400 عامل از جمله غیرقابل پیش بینی بودن و رقابت را داشتیم ، اما اکنون کشور به دوره های اولیه بازگشته است و به دنبال انتخابات قابل پیش بینی و قابل اعتماد است.” صحنه شش نفر در مناظره های انتخاباتی تصویری بدون روتوش از این انتخاب خاص را ارائه می داد.

* با این توصیفات و براساس تحلیل هایی که ذکر کردید ، حداقل وظیفه شما و انتخابات فوریه 2016 روشن کرد که چرا این پیش بینی وارد سازوکار تصمیم گیری اصلاح طلبان نشده است. آیا احساس نمی کنید جریانی که شما و چند نفر دیگر نماینده آن هستید اقلیت است یا در حال اقلیت شدن است؟

شما قبلاً در قالب یک حزب می جنگیدید. به عنوان یک مهمانی برای شرکت. من در حزب نظر خودم را داشتم ، در مورد طرح بحث کردم و به انتقادات پاسخ دادم ، و در پایان نظر من ممکن است عملی شود یا نشود. اما اکنون سازوکار تصمیم گیری اصلاح طلبان و اصلاح طلبان مشخص نیست. این موضوع نیاز به انتقاد دقیق دارد که در حال حاضر موضوع بحث ما نیست. به همین دلیل است که به مسئله اقلیت شدن خواهم پرداخت. ما باید مسئله مهمی را بپرسیم که مسئله اقلیت بودن باشد. آیا دوستان همفکر من و من از نظر عددی جزو رهبران و ارگان اصلاح طلب اقلیت هستیم؟ من فکر میکنم که پاسخ نه است. نخست ، در بدنه اصلاحات اجماع ساز ، مصطفی تاج زاده به هر حال در میان سه نامزد منتخب بود. بنابراین ما در زمره سلیقه های اصلاح طلب متوسط ​​اقلیت نیستیم. من در مورد بدنه اصلاح طلبان نیز همین عقیده را دارم. یعنی اگر مکانیزم رأی گیری شفاف وجود داشت ، می توان گفت براساس سن ، تحصیلات و محل زندگی چند درصد از جوانان مستعد اصلاحات تدریجی و چند درصد مستعد ابتلا به انواع دیگر اصلاحات هستند.

* بحث در مورد اعداد ، به همان اندازه که ممکن است مهم باشد ، ممکن است اقلیت یا غیر اقلیت را توضیح ندهد. یعنی باید صداهایی شنید که به دلایلی می توانند اصلاح طلب برجسته خارج از زنجیره اصلاح را ببینند.

از یک نظر ، می توانید با استدلال خود موافقت کنید. یعنی بخشی از روند اصلاحات این سیاست را قبول ندارد و مخالف آن است. بله این صحیح است. برخی از اصلاح طلبان صندلی معتقدند که سیاست پیش شرط تجارت است. ما باید دوز سیاسی فعالیت را افزایش دهیم تا حساسیت هر شخص یا نهادی افزایش یابد. از نظر آنها ، سیاست اصلاحات به معنای اعلام نظر در مورد مسائل روبنایی و اختلافات اداری-کارگری به سطح استاندار و فرماندار است! خوب ، شما می توانید نماد این تفکر را ، چه یک حزب و چه یک فرد ، به مردم ارائه دهید و ببینید که محبوبیت آن چقدر است.

* حمایت شما از کاندیداتوری مصطفی تاج زاده به چه معنا بود؟

من معتقدم که بالاخره باید زمینه را برای یک سیاست اصلاح طلبانه هموار کرد. در انتخابات 1400 ، مصطفی تاج زاده همان مرد بود. تاج زاد یک نیروی تشکیلاتی ، فعال و حیاتی بود که می توانست اصلاحات را یک گام جلوتر بردارد و از دیوان سالاری جلوگیری کند ، که تا حد زیادی انجام داد.

* آقای حجاریان! برخی از احزاب و چهره های اصلاح طلب و حتی دوستان نسبتاً نزدیک انتخابات گرا هستند. یعنی آنها به هر قیمتی در انتخابات باقی می مانند. تحلیل شما از این جهت گیری چیست؟

واقعیت این است که برخی از دوستان در توهم سالهای اخیر زندگی می کنند و من فکر می کنم آنها به خود آمده اند و فهمیده اند که این امامزاده معجزه ای نیست! با این حال ، برخی عمدتاً از نظر استراتژی و تاکتیک بر منابع متمرکز هستند و اگر روزی فرا برسد که مجبور شوند بین جبهه پایداری و حزب ائتلاف یکی را انتخاب کنند ، مطمئناً وارد مرحله تبلیغ و تبلیغات می شوند. مشکل سیاست نیست ، اینها کمپین های باز است.

* در یکی از سخنرانی های جبهه برای شرکت ، شما در مورد لزوم تمرکز حزب و توقف برخی فعالیت ها صحبت می کنید. مطمئناً آرزوی شما این بود که یک سازمان یا مرکز فکر کند و تصمیم بگیرد. اصلاح طلبان نمی خواهند یا نمی توانند طبق مدل حزب یا جبهه های متحد عمل کنند؟

اول از همه ، باید بگویم که سخنان من در مورد عملکرد و عملکردهای حزب بود ، نه در مورد جبهه. نگاه کن با توجه به احزاب اصلاح طلب ، اکنون با چند واقعیت روبرو شده ایم که مهمترین آنها این است که برخی از آنها اساساً غیرحزبی هستند و صرفاً آرم و سربرگ هستند. دیگران نیستند ، اما بی لیاقت هستند. نتیجه این که تعداد احزاب موثر اصلاح طلب از چهار تا پنجاه نفر بیشتر نیست.

در نهایت ، کار حزبی نیاز به فداکاری و فداکاری ، کادر متخصص و شرایط مساعد دارد که همه این موارد زیر سوال می رود. در حال حاضر ، زمینه سیاست ما یک پادگان پلیس است و احزاب و کادرهای آنها نمی توانند در آن رشد کنند. علاوه بر این ، پس از حوادث سال 2009 ، ناامیدی عجیبی وجود داشت که مردم به دنبال آزادی و اقدامات خود در فرد بودند ، به ویژه اینکه با ظهور و گسترش فضای مجازی ، کار حزب به شدت مختل شد و مردم از شگفت انگیز بودن اطلاعات درست و دروغ شگفت زده شدند و تحلیل و بررسی.

* شما پس از انتخابات در توییتر نوشتید: “اصلاحات مبتنی بر صندوق مرده است! اما قبل از تشییع جنازه باشکوه ، باید او را به اتاق تشریح تشریح کرد تا علت مرگ را بفهمد. “آیا مرگ به دلیل کهولت سن است یا می توان ردپایی از قاتل یا قاتلان پیدا کرد؟” برخی از توئیت شما را پسندیدند و البته برخی نیز در مورد آن موضع گرفتند؟ ابتدا درباره مرگ اصلاحات صندوق برای ما بگویید.

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید توضیحی بدهم. ما دو منبع انرژی داریم. منابع پایدار و ناپایدار. گفتمان ، سازمان و استراتژی ایده آل ، همبسته مهمترین منابع پایدار هستند. ما خودشان آنها را می سازیم ، آنها را به سرمایه تبدیل می کنیم و هیچ کس از خارج آنها را تعریف و تنظیم نمی کند. اما صندوق رای منبعی ناپایدار است زیرا توسط سیستم سیاسی ساخته و پرداخته می شود و رفتار آن غیرقابل پیش بینی است ، بنابراین اگر ادامه پیدا نکرد ، آن را ضمیمه بگذارید! همانطور که ماکیاولی می گوید ، اصلاح طلبان بیشتر می توانند به منابع پایدار متکی شوند و بر هنر خود (فضیلت) تمرکز کنند ، احتمال دریافت کوره ای که ما می توانیم ادبیات ماکیاولی بنامیم بیشتر است. به قول مولانا: هرکس چاقویی برای گندم بخواهد ، نی او را تعقیب خواهد کرد.

تجربه ما از ابتدای انقلاب نشان داده است که هرچه منابع اصلاحات پایدارتر باشند ، بیشتر توانسته اند منابع ناپایدار را هدایت کنند. به عنوان مثال ، دوم خرداد ظهور کرد و منجر به دستاوردهایی در پارلمان ، شورا و عرصه عمومی شد ، اما در انتخابات مجلس یازدهم یا ریاست جمهوری سیزدهم ، منابع پایدار به چالش کشیده شد. منظورم این است که ارتباط ما با وجود یا نبودن کوره باید نمونه ای از این شعر حافظ باشد که می گوید: بنده پیرم خراب است که لطفش ثابت است / و لطف شیخ و زاهد گاهی و گاهی نیست!

س: آیا می گویید می خواهید نتیجه بگیرید که اصلاحات و اصلاح طلبی لزوماً با صندوق های رای کار نمی کند؟

درست است. در سیاست و سیاست ، ما نباید چیزی جز منافع ملی را زنجیر کنیم. شاید بتوانم این ارتباط را با یک مثال تاریخی نشان دهم. امام خمینی قبل از ورود به مرحله انقلابی در دوران شاه اصلاح طلب بود. در حالی که امضاهای وی به شاه “دای” را امضا می كرد یا برای شاه می نوشت ، آقای شاه نمی خواست از او تجلیل كنند یا بگویند ، من ناراحت شدم كه شاه ایران از كودكی گردنش را برای یك مقام خارجی خم كرد ، در حالی كه شیعه پادشاه باید رشید باشد. در آن زمان ، محتوای نوشته ها و سخنان امام اصلاح طلبانه بود ، اما در عین حال هیچ ارتباطی به کوزه نداشت. یعنی چه در سلطنت و چه در جمهوری ، می توان در سیاست و جامعه فعال و تأثیرگذار بود ، اما صندوق گرا نبوده است.

من می خواهم نتیجه بگیرم ، به ویژه پس از انتخابات اخیر ، هنگامی که ثابت شد آقایان قصد دارند صندوق را به طور کامل از غصب خارج کنند و ما را فقط در بازی های خود قرار دهند ، ما باید اساساً در رابطه خود با صندوق رای تجدید نظر کنیم. صادقانه بگویم ، این اصلاح ترکیب نیست. هر چهار سال یک بار از گاراژ خارج شود ، آرا جمع کند و سپس به گاراژ برگردد. اگر این یک اصلاح است ، باید کاملاً مورد بازنگری قرار گیرد زیرا بحث برانگیز می شود.

کنایه سعید حجاریان از اصلاح طلبان در جستجوی مکان / زمینه سیاسی ما پادگان پلیس است / اصلاح طلبی از قبل متوقف شده است

* قسمت دوم توییت درباره قاتل یا قاتلان بود. منظورتان از این تعبیر چیست؟

من معتقدم که مرگ یک مصلح یک مرگ طبیعی نیست. عناصر قدرتمند و اقتدارگرا متمرکز بر اصلاحات و اصلاح طلبی هستند و می خواهند آن را از بین ببرند. بنابراین ، باید بگویم که قاتل یا قاتل اصلاحات افراد ، م institutionsسسات و ایده هایی هستند که راه را برای مشارکت سیاسی نیروهای حیاتی بسته ، زمین بازی و داور را تعیین می کنند ، قواعد بازی را می نویسند ، نامزدها را انتخاب می کنند از همه جریانات ، و سپس مردم. آنها با صندوق تماس گرفتند.

* البته آنچه شما گفتید برای این افراد و طراحان لازم نبود.

درست است. کسانی که تسلیم این تحقیر شدند نیز مقصر هستند ، اما لزوما در میان قاتلان نیستند! در این زمینه ، ما با چندین گروه روبرو شدیم. اولین آنها پس محورها بود. برای آنها صندوق های رای بهانه است ، موقعیت نشانه است ، بنابراین آنها با منطق سود وارد انتخابات می شوند. دوم ، جوان روشن فکر بود که بر اساس تحلیل و تئوری بقا ، تلاش صادقانه ای را به عنوان آخرین فرصت برای هموار کردن راه بابی برای ریاست جمهوری انجام داد. سوم کسانی بودند که واقعاً معتقد بودند که شب انتخابات می تواند برگردد. چهارمین آنها کسانی بودند که می خواستند راه آینده را هموار کنند تا بتوانند با تعامل در مورد دور بعدی انتخابات فکر کنند و فکر کردند که اگر آنها در انتخابات سال 1400 نبودند ، درهای گفتگو با سیستم برای همیشه بسته باش

* آیا این چهار گروه تقسیم شده اند؟

مطمئن. من به جوان ترها این حق را می دهم که برای آینده خود تلاش کنند و معتقدم که نباید ذهنیت آنها سرکوب شود ، بلکه فقط برای جلوگیری از تعارضات و گفتمانهای گفتمانی است. اما در مورد کسانی که بدبین هستند یا به سادگی سیاست را می فهمند و حتی درک ساده خود را با دروغ به پایان می رسانند ، من معتقدم که اصلاح طلبان دیگر فرصت موافقت با آنها را ندارند. سرانجام ، در مورد کسانی که می خواستند باز بمانند ، من معتقدم که باید توجه شود تا اقدامات انتخاباتی آنها با منطق مشخص تری انجام شود ، به طوری که هنوز سرمایه انسانی آسیب نبیند.

*خیلی خوب! فکر می کنید اصلاح طلبی اکنون در کجا قرار دارد و باید چه مسیری را دنبال کند؟

اصلاح طلبی در حال حاضر متوقف شده است و تنها راه حل تعریف و تنظیم مجدد گفتمان ، آرمان ها ، استراتژی و سازمان است. هرچه بیشتر روی این چهار م focusلفه تمرکز کنید ، آینده شما بهتر می تواند باشد. اما باید مراقب بود که اصلاح کننده را از عنوان و معنای واقعی خود تحت عنوان اصلاحات محروم نکند.

2721925

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید